امروزه براي بقا در بازار بايد هوشيار، بيدار، پويا و پرکار بود. پويايي يعني مطابقت با دگرگونيها و نيازهاي محيط و مدير بازاريابي مقتدر کسي است که تغييرات را پيش بيني و به موقع از آنها استفاده کند
بايد راههاي تحقق اصل مشتري مداري و درک اين سخن که هميشه حق با مشتري است را سرلوحه برنامههاي خود قرار دهيم. امروزه رضايت مشتري به ارزش آفريني، احترام و ارج نهادن به آنان استوار است، به گونه اي که گسترش خدمات و حتي ارائه آن بدون در نظر گرفتن اين اصل، نه تنها مشکل، بلکه غير ممکن است. در اين ميان، آنچه مهم است، مشتري مداري نيست، بلکه غير ممکن است. در اين ميان، آنچه مهم است، مشتري مداري نيست، بلکه ويژگيها و معيارهايي است که بايد وجود داشته باشند تا مشتري مداري محقق شود.
آنچه در اين مقاله ميآيد، تجربياتي کاربردي است که در اين عرصه کسب شده و به عنوان عوامل به وجود آورنده و رشد دهنده مشتري مداري ميتواند مورد توجه قرار گيرد و در واقع، پاسخي است به اين پرسش که مشتري از ما چه ميخواهد؟ يقيناً هر کسي که پاسخي منطقي و کامل تر براي اين پرسش داشته باشد، خود را بهتر از سايرين به اين اصل (مشتري مداري) مزين ميکند.
با توجه به گفتار فوق، کاربردهاي علميتوام با تجربياتي که ميتوانند ما را در اين راستا ياري دهند، شرح زيرند:
1) اولين خواسته مشتري احترام است. مشتري به عنوان يک شخص و يک انسان، داراي هويتي مستقل و شخصيتي است که هميشه دوست دارد اين هويت و شخصيت پاس داشته شود و با يک ديدگاه محترمانه به وي نگريسته شود.
در برخورد اول با مشتري بايد با متانت هر چه تمام تر و نشاطي برخاسته از علاقه، از وي استقبال کرد. با اين کار هم شخصيت انساني او را پاس داشته ايم و هم نوع پاسخ مشتري را به رفتارهاي خود ترسيم کرده و به او قبولانده ايم. مشتري که با برخوردي مشتاقانه و محترمانه بر خواهد آمد. از اين رو، فضايي به وجود خواهيم آورد که در آن مشتري احساس بيگانگي نخواهد کرد و هرگز از ما فرار نميکند. يعني مشتري وفادار و دائميما ميشود.
بازارسنجي
يکي از آفتهاي مديريت با گذشته و در گذشته زيستن و يکي از مفيدترين تدابير هر مدير، بررسي و ارزيابي گذشته و استفاده از تجربيات است. يعني تحليل موقعيت بازار با توجه به آنچه بوديم و داشتيم، آنچه هستيم و داريم و آنچه بايد داشته باشيم.
بازارداري
حفظ مشتري و ايجاد زمينه براي بازگرداندن او به سوي خود، وظيفه اي بسيار حساس و حياتي است که ترفندها و ابزار خاصي را ميطلبد. مهم ترين ابزار بازارداري براي بازاريابان، ارتباط دائم با مردم (مشتري) و ارائه خدمات مناسب و آگاهي از حرکات رقباست.
بازارداري يعني حفظ مشتريان کنوني و تشويق و ترغيب آنان به تداوم بيشتر از طريق ايجاد رضايت در آنان، براي بازارداري لازم است که بازارگرميرا از دست ندهيم، يعني از تبليغات و تشويقات به موقع جهت آگاه ساختن، متقاعد کردن و ترغيب مشتريان به ارتباط بيشتر با سازمان و استفاده از تجربه، دانش و هنر کارکنان آن سازمان بهره بگيريم.
مديريت بازاريابي بايد برنامه ريزي، طرح ريزي، تجزيه و تحليل و کنترل برنامههاي تعيين شده را براي فراهم آوردن مبادلات مطلوب با بازارهاي مورد نظر رقبا به منظور دستيابي به هدفهاي سازمان به طور دقيق و شفاف به اجرا بگذارد و به طور کلي، ايجاد تقاضا براي سازمان را فراهم آورد، زيرا وظيفه اصلي هر سازمان، تعيين نيازها، خواستهها و ارزشهاي بازار هدف و تطبيق سازمان براي ارضاي آنها به گونهاي موثرتر و مفيدتر از ساير رقباست. مفروضات عمده اين اصل به شرح زير است:
الف) سازمان رسالت خود را ارضاي خواستههاي مشخص گروهي از مشتريان معين ميداند.
ب) سازمان تشخيص ميدهد که ارضاي خواستهها، مستلزم ايجاد برنامه اي پويا براي تحقيق بازاريابي جهت آگاهي از خواستههاست.
ج) سازمان تشخيص ميدهد که فعاليتهاي آن بايد تحت کنترل آميخته بازاريابي باشد.
د) سازمان باور دارد که ارضاي مشتريان به نحو مطلوب باعث ايجاد وفاداري، اعتقاد، تکرار معامله و تجارت ميشود که اين همه، عوامل حياتي برآورده شدن هدفهاي سازمان هستند.
محيط
امروزه براي بقا در بازار بايد هوشيار، بيدار، پويا و پرکار بود. پويايي يعني مطابقت با دگرگونيها و نيازهاي محيط و مدير بازاريابي مقتدر کسي است که تغييرات را پيش بيني و به موقع از آنها استفاده کند.
امروزه مديريت بازاريابي، مديريتي است استراتژيک که بايد در آن، قوت و ضعفهاي دروني سازماني از يک طرف و فرصتها و مخاطرات محيطي يا برون سازماني از طرف ديگر با دقت، صحت و سرعت، بررسي و ارزيابي شوند تا بتوان با تطبيق قابليتهاي درون سازماني و فرصتهاي برون سازماني به هدفها دست يافت، زيرا محيط بر سازمان حاکم است و مدير بازاريابي بايد به جاي اينکه حاکميت محيط را بپذيرد با آن همراه شود.
تجزيه و تحليل فرصتها، تهديدها، قدرتها، ضعفها
پس از مطالعه و توضيح فعلي بازاريابي، وقت آن است که مديران سازمان، فرصتها، تهديدها، نقاط قوت و ضعف را شناسايي کنند و مختصر تعريفي بر آنها داشته باشند.
تجزيه و تحليل فرصتها و تهديدها به عوامل خارجي مربوط است که آينده موسسه را تحت تاثير قرار ميدهد و هدف از بررسي آنها، رسيدن به راه اصلي است که به مواردي چند از آنها ميپردازيم:
1) رقبا از فرصتهاي محيطي هستند. با ورود رقباي جديد به بازار، تغيير نظير مشتريان و تصويب و اعلام قوانين محدودکننده فعاليت سازمان از موارد تهديدهاي محيطي است.
2) نقاط قوت و ضعف به عوامل درون سازمان يا موسسه مربوط است که براي بهره گيري از هر کدام آنها بايد استراتژيهاي مناسبي اتخاذ کرد. نقاط ضعف مواردي است که بايد اصلاح از آنها پرهيز شود. کيفيت بالاي تسهيلات، سود سپردهها و داشتن کارکنان لايق از نقاط قوت و خدمت رساني به موقع به مشتريان به سبب کمبود پرسنل از نقاط ضعف سازمان است که بايد براي دستيابي به اهداف مورد توجه قرار گيرد.