99-1-54
دکتر سید محسن میرباقری
بقا در حالت موت
چنانکه پیشتر گفتیم، «موت» برای انسان حالتی وجودی است که در آن حالت، انسان هم ادراک و شعور دارد و هم از نوعی احساس برخوردار است. انسان در حالت مرگ، لذت و رنج را حس میکند، ولی این احساس با آنچه در زندگی دنیا است، تفاوت دارد. تفاوت حالت موت با حالت حیات این است که انسان در حالت موت، ابزار فعالیت، یعنی بدن را در اختیار ندارد. عموم مردم، دوران برزخ خود را در حالت وجودی «موت» میگذرانند و گروهی مانند «مقتولین فی سبیلا…» در حال حیات هستند.
زیبایی و نازیبایی مرگ
لحظه مرگ برای همگان فرا میرسد و کسی را از آن گریزی نست: «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ …» (آلعمران- 185) اما این تقدیر برای همگان چهرهای یکسان ندارد و حتی تصور آن در اذهان نیز متفاوت است؛ برخی به شدت از آن در هراسند و گروهی اندک به آن مشتاق. این گروه اندک، برگزیدگان ویژه خدای رحمانند که قرآن آنان را «اولیاءالله» نامیده و تصور مطلوب و شیرین ایشان از مرگ را نشانی از این مرتبه بر شمرده و ظالمان را که پیش فرستادههایشان به سرای آخرت، مایه امیدی برای ایشان نیست، از چنین تصور زیبایی بیگانه قلمداد کرده است. قرآن کریم میفرماید:
«قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * وَلَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ» (جمعه- 6 و 7)
ای رسول ما، یهودان را بگو: «ای جماعت یهود، اگر میپندارید که به حقیقت، اولیای خدایید نه مردم، پس تمنای مرگ کنید، اگر راست میگویید.»
ولی آنان به خاطر اعمال بدی که پیش فرستادهاند، ابداً آرزوی مرگ نمیکنند و خداوند بر حال ظالمان آگاه است.
پس تصور مرگ، میتواند شیرین و خوشگوار یا تلخ و ترسناک باشد و هر یک از این حالات، بستگی به این دارد که چه کسی آن را تصور کند.
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی * تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از او عمری ستانم جاودان * او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ
حالات گوناگون انسانها در لحظه مرگ
قرآن کریم در سوره واقعه در تبیین لحظات مرگ انسان میفرماید:
«فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ * وَأَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ * وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَلَكِنْ لَا تُبْصِرُونَ * فَلَوْلَا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ * تَرْجِعُونَهَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» (واقعه- 83 تا 87)
پس چگونه خواهد بود هنگامی که جان به گلو برسد و شما در آن هنگام (که وی در لحظات آخر زندگی است) او را مینگرید. در آن هنگام، ما به او نزدیکتریم، ولی شما بصیرت ندارید (و آنچه را او میبیند، شما نمیبینید). اگر کار به دست شما است و شما را آفرینندهای نیست که به صحنه حساب و کتاب آورد، اگر راست میگویید او را – به زندگی – بازگردانید.
سپس مردم را در لحظه مرگ به سه دسته تقسیم میکند و میفرماید:
«فَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ * فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ * وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ * فَسَلَامٌ لَكَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ * وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ * فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ * وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ» (واقعه- 88 تا 94)
بدانید، آن که از مقربان بارگاه ربوبی است، از همین لحظه مرگ، در آسایش و نعمت بهشت ابدی است. اما اگر از اصحاب یمین است، سلامی برای تو است از اصحاب یمین (و باید خاطرت از جهت اصحاب یمین آسوده باشد.) و اما اگر از منکران گمراه است، نصیب او آب جوشان جهنم است و مواجه شدن با آتش دوزخ و سپس برای تثبیت مسئله، میفرماید:
«إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ * فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ» (واقعه- 95 و 96)
این وعده و وعید الهی به یقین حق است پس به نام پروردگار بزرگ خود تسبیح گوی.
با توجه به این آیات روشن میشود که افراد گوناگون در لحظه مرگ با مسائل گوناگونی روبهرو میشوند و هرکدام مطابق وضعیت خویش ماجرایی دارند.
مرگ، لحظه یقین
به هنگام روی آوردن مرگ، همه انسانها به عوالم غیب و عالم آخرت مؤمن میشوند؛ زیرا پردهها کنار میروند و حقایق عالم غیب در برابر دیدگاه انسان جلوهگر میشوند و آدمی، فرشتگان مرگ را مشاهده میکند. اما ایمان آن لحظه دیگر کارساز نخواهد بود، همچنان که در روز قیامت نیز همه مؤمن میشوند ولی ایمانشان به کارشان نمیآید.
قرآن کریم میفرماید:
« … يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا…» (انعام- 158)
روزی که بعضی آیات (غضب) پروردگار تو فرا رسد، كسى كه قبلا ايمان نياورده يا خيرى در ايمان آوردن خود به دست نياورده ايمان آوردنش (امروزش) سود نمى بخشد
پس همگان هنگام مرگ و در مراحل پس ازآن به خدا، فرشتگان و عوالم پس از آن ایمان میآورند؛ چنانکه در صحنه قیامت میگویند:
«هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ» (یس- 52)
این همان صحنهای است که خدای رحمان وعده داده بود و پیامبران الهی سخنی صادقانه گفتند.
این ایمان آنچنان جدی است که قرآن کریم آن را یقین نامیده است؛ چنانکه درباره بهشتیان میفرماید:
«فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ * عَنِ الْمُجْرِمِينَ * مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ * وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ * وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ * وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ * حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ» (مدثر- 40 تا 47)
اصحاب یمین در بوستانهای بهشت از دوزخیان میپرسند: «چه عاملی شما را به دوزخ کشید؟» میگویند: «ما از نمازگزاران نبودیم و بینوایان را اطعام نمیکردیم و ما همواره با اهل باطل به بطالت میپرداختیم و ما روز جزا را تکذیب میکردیم تا آنکه (با پیش آمدن مرگ) حالت یقین به ما روی آورد.» اینها میگویند که ما آنقدر به راه باطل خود ادامه دادیم تا لحظه مرگ، که لحظه یقین است، فرا رسید. اعمال باطل مقدمه یقین نیستند؛ زیرا ترک نماز و انکار قیامت، جز به گمراهی انسان نمیافزاید، بلکه منظور از یقین در این آیه، فرا رسیدن لحظه مرگ است که همگان در آن لحظه، ایمانی در حد یقین پیدا میکنند؛ زیرا با حقایق پس از مرگ و حضور فرشتگان روبهرو میشوند.
قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) این مسئله را چنین بیان میکند:
«وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ» (حجر- 99)
و پروردگارت را عبادت کن تا ساعت یقین بر تو فرا رسد.
روشن است که مفهوم آیه شریفه این نیست که عبادت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مقدمهای برای رسیدن به یقین است؛ زیرا یقین به حقایق عالم غیب در قلب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) وجود داشته است.
اندوه یا خوشحالی در لحظهی مرگ
از آنجا که همگان در لحظه مرگ به ایمان و یقین میرسند، لحظه مرگ برای برخی ناخوشایند و برای جمعی بسیار فرحبخش است. اولیای الهی با روی آوردن مرگ، احساس راحتی میکنند؛ راحتی از همّ و غم دنیا و احساس آرامش از بار امانت الهی که آن را به خوبی به مقصد رساندهاند، اما دنیاپرستان را حسرت و اندوه فرا میگیرد؛ اندوه از جدا شدن محبوبهای دلشان که عمری در راه آنها، به هر کاری که نباید، دست یازیدند، اندوهی همراه با وحشت؛ وحشت از رودررو شدن با اعمال خویش.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) درباره لحظات مرگ و حالات آن میفرمایند:
فریفتگان دنیا را میبینید که دستگیر شدند و در چنگال مرگ اسیر، نه راه گذشت از خطا برایشان است و نه راه بازگشت به دنیا، چگونه چیزی را که بدان جاهل بودند برایشان فرود آمد و حادثه فراق از دنیا که خود را از آن ایمن میپنداشتند، بدانان روی نمود و پیشدرآمد وعدههای اخروی که به آنها داده شده بود، پیش آمد.
آنچه بدانها روی آورده وصفناشدنی است؛ دو چیز ناگهان بدانها روی آورده است: سختی مردن و بر دنیای از دسترفته دریغ خوردن؛ اندامشان از آن سختی سست شده و اختیار از کفشان برون گشته و رنگ آنها از بیم مرگ دگرگون شده است. پس مرگ بیشتر چنگ اندازد، تا آنکه میان او و گفتارش فاصله اندازد (و زبانش از کار افتد)، او در میان اهل و خانواده خود، با چشم مینگرد و با گوش میشنود، در حالیکه هنوز عقل و ادراکش باقی است، میاندیشد که سرمایه عمر را در چه راهی تباه کرده و روزگارش را چگونه به پایان رسانیده است. به یاد اموالی میافتد که حلال یا شبههناک بوده، از هرجا به دستش رسیده گرد آورده است و وبال جمعآوری آن، گریبانگیر او شده است. اینک درآستانه فراق و جدایی از آنها است، اموال او برای کسانی خواهد بود که پس از او هستند. آنان از لذتهای آن برخوردار میگردند؛ در حالیکه عواقب و تبعات آن بر دوش او باری گران است و او نسبت بدان پابسته و گروگان. آری، از آنچه به هنگام مرگ از حقیقت کارش آشکار میشود، دست ندامت به دندان میگزد و به آنچه در ایام عمر بدان علاقهمند بود، بیمیل میشود و آرزو میکند که کاش آنکس که در گذشته به ثروت او رشک میبرد، این اموال را جمع کرده بود.
پیوسته مرگ در کالبدش پیش میرود تا آنکه گوش او مانند زبانش از کار باز میایستد، پس در میان خانواده خود افتاده، نه میتواند با زبان سخن بگوید و نه با گوش خود چیزی بشنود، پیوسته به چهره آنان مینگرد، جنبش زبانها را میبیند، ولی کلماتشان را نمیشنود. سپس چنگال مرگ تمام وجودش را میگیرد و دیگر چشمش هم نمیبیند، همانسان که گوش نمیشنود و روح از کالبدش خارج میشود و در میان اهل و خانواده خود مرداری میشود که همه از او میرمند و از نزدیکی به او دوری میجویند. نه با آنکس که میگرید، همراهی میکند و نه آنکس را که فرایش میخواند، اجابت میکند. آنگاه او را به زمینی که در آن خط کشیده و قبر او را مشخص کردهاند، میبرند و آنجا او را به کردارش میسپارند و برای همیشه از دیدارش چشم میپوشند. تا آنجا که میعاد الهی سر رسد و قضای الهی در رسد و آیندگان به گذشتگان ملحق شوند و … .
همچنین از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل شده است که فرمودند:
سوگند به آن که جان محمد در دست او است، اگر بازماندگان میت، موقعیت و محل مرده را میدیدند و سخن او را میشنیدند، هر آینه از مرده خود غافل میشدند و او را فراموش میکردند و بر خویشتن میگریستند. چون مرده را بر روی تابوت حمل میکنند، روحش بر فراز تابوت و بر گرد آن میگردد ندا سر میدهد که ای اهل من و ای فرزندان من، دنیا با شما بازی نکند، آنسان که با من بازی کرد؛ مال دنیا را از حلال و غیرحلال جمعآوری کردم، آن را برای غیر خود گذاشتم، پس عیش و گوارایی آن برای دیگران است و عواقب و تبعات آن برای من، پس بترسید و حذر کنید از مثل آنچه بر من واره شده است.
ای که دستت میرسد شو کارگر
چون فُتی از کار، خواهی زد به سر
سخن پیرامون حالات انسان در لحظه مرگ و پس از آن بسیار است. از همان لحظه است که چشم آدمی باز میشود و جایگاه خویش را میبیند و در همین هنگام است که سیهکاران اندوهدار میشوند و نیز در همین لحظه است که مؤمنان نیکوکردار با بشارتهای فراوان روبهرو میشوند.
ادامه دارد …