98-5-62
دینداری
در دنیای معاصر
قسمت اول
سیدمجتبی حسینی
دنیای معاصر
بر آن نیستیم که ارزیابی یا گزارشی درخور از دنیای معاصر پیش بکشیم که این سپهر از گوشههای گوناگون روانشناختی، جامعهشناسی، فلسفه، فلسفه علم، فلسفه تاریخ، انسانشناختی، مردمشناختی، هنر، سیاست، تکنولوژی، دانشهای تجربی و غیره شایان بررسی و ریزبینی است. اما به اندازه نیمنگاه به برخی رخسارههای آن سودمند میباشد. پس از رنسانس که رویداد مهمی در اروپا بود و گسترش پیامها و پیامدها و آثار آن در سایر نقاط جغرافیایی زمین مؤثر بود، میتوان بر چند محور دست گذاشت که میتوانند به دین و دینداری، مثبت یا منفی، ولو در حد حدس یا شعار یا ادعا یا تبلیغات مربوط شوند. ناگفته نماند چالش دین و دنیا در حد کلی چالش جدیدی نیست و قرنها و همزمان با بروز دین این چالش مطرح بوده و دین و دینداران در حل این چالش به تعادل دیرینه رسیدهاند، اگرچه همیشه بحثهایش قابل تکرار بوده است. بخشی از مباحث دینداری و دنیای معاصر تحت همان مباحث دین و دنیاست که در این دفتر به آن نمیپردازیم. اصلاً مگر دنیای معاصر دنیای چیست؟ و کدام است که برای دینداری مسئله جدیدی شده است؟
ما اگر دیندار بودیم، خواهیم ماند و اگر نبودیم همچنان.
آیا دنیای معاصر ما را دینگریز کرده یا دینگرا؟
و اگر هر کدام هست چرا و چگونه؟
و شاید دنیای معاصر جنس و نوع دین و دینداری ما را تعیین کرده
یا میکند.
و شاید این وظیفه ماست که در دنیای معاصر بهدنبال جنس یا نوع دین دینداریای باشیم که برآمده از دنیای معاصر یا سازگار با دنیای معاصر باشد و حال اگر هنوز کنشها و واکنشهای درونیاش به فرجام و سرانجام نرسیده، متوجه شویم که اشتباه شده و گزینشهای سازگار با دنیای معاصر نادرست بوده، آیا راه بازگشتی هست؟ گویا نه، بماند که دنیایی که ما براساس پارادایمهای آن تصمیم و اجرا داشتیم دیگر کهنه شده و پارادایمهای جدید ما را به تبعیت و سازگاری فرامیخوانند.
پس چه؟
در بخش آغازین این دفتر اندکی به درنگ در این امور میپردازیم و تأمل و اندیشهورزی را بر پاسخگویی مفتیانه مقدم میداریم.
بنا هم نیست که در پایان به چند دستور کلیشهای ادعای نشان از گمگشته همگان را فریاد بزنیم، بلکه محور اصلی یافتن راه درونزا و بیرونزا برای نیاز هریک از مخاطبان توسط خودشان است.
دنیای معاصر؟
اینکه منظور از دنیای معاصر چیست یا از چه زمانی را دنیای معاصر میدانیم و اینکه بررسیها و نگرشهای فلسفی، تاریخی، فلسفه تاریخی ـ جامعهشناختی و … دنیای معاصر را وابسته به کدام رخداد بیان میکنند کمی گیجکننده یا حداقل زمانبر و نسبتبه موضوع این دفتر کمبهره است. (رنسانس، انقلاب صنعتی، ماشین بخار، برق و الکترونیک، سایبرنتیک، صنعت ساختمان و سازه فتونیک، تحولات علومشناختی و انسانی و …) اما در مسیر گفتوگو جایی که از پیامها و پیامدهای آن سخن میگوییم درک مشترکی منظور از دنیای معاصر به دست میآید.
پرسش دیگر اینکه آیا دنیای معاصر را بهعنوان امر پسندیده و خوب مینگریم یا ناشایست و ناپسند؟ گریزپذیر یا گریزناپذیر؟
این پرسش هم در لابهلای سخن به پاسخهای متناسب با شاکله افراد نزدیکتر میشود. بسیاری از مردم در برابر یک پدیده نو و تازه حالت تدافعی و پس زدن دارند و با هر امر جدیدی مخالفت میکنند و آن را ناپسند و ناروا تلقی و معرفی میکنند، به صرف اینکه با آنچه عادت و سنت میدانند و رویه پیشینیان نبود موافق نیست. ازسوی دیگر، بسیاری در برابر هر امر «نو» و تازهای زبان ستایش و همراهی گشوده عملاً یا قلباً خرسند و پیرو میشوند و آنچه غیر آن و پیش از آن بوده را ناپسند، ناروا، عقبمانده، ناکارآمد و
نادرست میشمرند.
در این گفتوگو بهمثابه اندیشمند یا لااقل اندیشهورز، خردمندانه از نشستن بر کرسی پیشداوری پرهیز میکنیم. همانطور که اشاره شد، این سؤال نابجایی نیست که پرسیده شود: «مگر دنیای معاصر چه کاری به دین و دینداری داشته و دارد؟»
چرا که اگر مطلبی درست باشد در هر صورت درست است و اگر نادرست باشد، نادرست است و اگر دنیای معاصر مشکلی برای دین و دینداری پیش آورده، نادرستی گزاره یا مطلبی را فاش کرده و اگر چنین نیست ارتباط عمیقی بین دنیای معاصر و دینداری وجود ندارد. اگر دو دوتا، چهارتا قرنها چنین بوده و چنین هم خواهد بود، پس قاعدتاً دین هم مثل همین گزاره مستقل از زمان و مکان و … است.
این سخن اگرچه در ژرفای خودش دیدگاهی نابجا نیست، اما دغدغههای پرسشگران را نمیزداید و آسایش و آرامش نمیدهد، چرا که ما در پرسش پیوند دین و دنیای معاصر با چالشهایی روبهرو میشویم که همارز قضیه دودوتا چهارتا نیستند.
بهویژه که دنیای معاصر حتی در گزاره دودوتا چهارتا هم به خود اجازه دودلی و دیدگاههای جایگزین داده است. نظریات در منطق ریاضی، ریاضیات و منطق نوین در هندسه و … بدیهیات و مسلمات پیشین بشر را به چالش کشیده، ولو اینکه نفی مطلق گزارههای پیشین نیستند و از روی دیگری به آن مینگرند و نظر میدهند. همچنین یادآوری میشود که «نسبیت» انیشتینی اگرچه در حوزه فیزیک شروع شد، در سایر رخسارههای زندگی بشر ردی از خود گذاشته و ناخودآگاه به ارزشها و باورها هم پهلو زده است و حتی اگر یارا و انگیزه نادیدهگرفتن و نابودکردن آیینها و ارزشها را نداشته، اما تکانه آن، اندیشههای انسانها را دربر
گرفته است.
ازسوی دیگر، روابط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی عملاً در دنیای معاصر با روابط گذشته دگرگونی چشمگیری پیدا کرده و لذا جای این پرسش و تردید برای گروهی خواهد بود. چراکه دین و سبک دینداری دارای پیامها، رویکردها و کارکردهایی بوده که برخی از آنها در دنیای معاصر قابل اجرا یا لازمالاجرا نیستند یا لااقل چنین به نظر میآیند.
همچنین پیشرفتها و توانمندیهای شگفتانگیز دانش و تکنیک آنچنان بشر را مجذوب و مرعوب خود کرده که عدهای نهتنها احساس نیاز به دین، قداست، خدا و معنویات نمیکنند، بلکه به مخالفت و مبارزه نیز برآمدهاند. در همین حال، دنیای معاصر با فراهمآوردن انواع و اشکال «سرگرمی» و ابزار غفلت و رخوت فراغ پیشین را محدود کرده و فراغت نوینی پدید آورده که در آن حال و حوصله و حتی وقت به خود اندیشیدن، به چراییها فکرکردن و سری به آسمان داشتن و تأملی بر جهان غیرمادینمودن از بسیاری از افراد گرفته شده است. دنیای معاصر با شعار و ادعای محوریت انسان او را بر عرش خدایی نشانده و با ظاهری خدمتکارانه دست به سینه و گوش به فرمان این بشر، منتظر است تا نیاز و خواستهای داشته باشد تا آزمایشگاهها، دانشگاهها، ابزار و امکانات دقیق سختافزاری و نرمافزاری همه به خدمت آیند و در جهت خواسته و نیاز اولی و ثانوی، صادق و کاذب این آدم کمر خدمت ببندند. بدین شکل شعار «آنچه شما خواستهاید» محمل خوبی برای دلخوشی بشر و البته فرصت مناسبی برای کمپانیهای ویژه، فراهم کرده است.
در این اتمسفر، سخن از خدا و بندگی خدا و همهکارهبودن خدا و ارتباط با خدا و درخواست از خدا و دین و دینداری و خدامداری به چالش کشیده میشود و حتی فسلفههایی که در یک گفتوگوی صریح و صمیمی و بدون پیشداوری جایی برای تأیید نمییابند، در این فضا، خواهان و طرفدار پیدا میکنند و گروه قابلتوجهی را بر این آبخشور ارضا و حتی اقناع میکنند.
در این نوشته، اگرچه منظور از دنیای معاصر، آسمانخراشها، پلها، سازههای حیرتانگیز، وسایل پیشرفته حملونقل و جنگ و تکنیکهای درمان و سرگرمی و … نیست، اما خواسته و ناخواسته این فرآوردهها یا موجبات دنیای معاصر نیز در پرسش دینداری و دنیای معاصر اثرگذار بودهاند. حتی پیشرفتهای شگفتانگیز دانش تجربی در فیزیک، شیمی، زیستشناسی، نجوم و … اگرچه در تشدید این پرسش اثری بسزایی داشتهاند، اما همچنان چالش اصلی نیستند یا لااقل آخرین قطعه پازل این چالش نیستند.
بنابراین برخی چالشهای مستقیم و غیرمستقیم را فهرستوار از نظر میگذرانیم شاید منجر به تأملی در پاسخ دینداری و دنیای معاصر باشد و البته نمیخواهیم نسخه یا نسخههایی کلیشهای برای همه افراد باشد، بلکه میخواهیم کورسویی کوچک و سودمند برای همه باشد تا خود بیندیشند و اگر موج، طوفان، سیل و گردابی یا فر و شکوه، خوشبختی و خوشفرجامیای هست ناگاه و بینگاه نبوده، بلکه با آگاهی، آزادی، روشنبینی و انتخاب به روشنگری و روشنفکری برسیم و پیش از اینکه فرصت از دست برود بر سکوی استوار بهینه و مناسب بایستیم.
البته برخی چالشهای کهن برای دینداری با چهرهای نو نمودار شدند که در این گفتار، بر آن نیستیم که میانشان جداسازی نماییم، آنچه هدف است درنگ و اندیشهورزی است.