97-3-32
در مدت دو ساعت برنامه زنده شامگاه روز پنجشنبه 23 فروردین ماه 1397، کارشناس برنامه برای شنوندگان در باره اعتراف یکی از شنوندگان برنامه شب آفتابی رادیو اقتصاد شرح داد که به نظر میرسید که به ظاهر وجدانش بیدار شده و تلفنی اظهار پیشیمانی میکرد و استدعا داشت که از برنامه شب آفتابی، نیز برای وی از همه کسانی تقاضای بخشش بنماییم که وی در طول 10 سال گذشته به آنها تراکتور در مدلهای مختلف فروخته بدون آنکه تضمینها و خدمات پس از فروش این تراکتورها را رعایت کرده است. وی که مایل نبود نامش و نیز محل استقرار کارگاه یا کارخانه و فعالیتش فاش شود، به طور مداوم استغفارگونه در حالی که ناله میکرد، میگفت خدا مرا ببخشد زیرا گاهی خواسته و نیز گاهی ناخواسته به کشاورزان و هم صنفهای خود جفا و بیانصافیها کردهام و با القایی تحت عنوان سرمایهگذاری، تولیدکننده، اشتغالزایی، و پیروی از اقتصاد مقاومتی، ذهن مقامات و مسئولان را منحرف کرده و با سعی و تلاش فراوان حمایت آنها را به سوی خود جلب کردم، زیرا اصولاً برخی نمایندگان مجلس و مسئولان وزارت صنعت، معدن و تجارت و کشاورزی به خاطر مشغله زیاد، بسیار دل رحم و از نظارتها به دور هستند!
ماجرای تولیدکننده شدن من از آنجایی شروع شد که حدود 10 سال پیش یک موافقت اصولی و پروانه بهرهبرداری از استان خودم دریافت کردم و نامههایی از تولید تراکتور و ادوات مدلهای خارجی را برای کپیبرداری و تولید با حداقل30 تا 50 درصد سهم تولید را در پروانهها گنجانیدم.
پس از مدتی، متوجه شدم که نسبت به علم و تجربه و ظرفیتهایم قدمهای بزرگ و در عمل نشدنی را برداشتهام زیرا ساخت چندین مدل تراکتور با بیش از 30 درصد ساخت داخل که هر کدام از این تراکتورها از 5-4 هزار قطعه تشکیل شدهاند، کار بسیار مشکلی است و برای کسانی که اهل فن هستند، باور نکردنی نمیباشد.
بدین خاطر اکثر تراکتورهایی را که در مارکها و مدلهای مختلف به صورت تمام ساخت از خارج وارد میکردم و به دور از نظارتها یا اعتمادی که به وعدههای من کرده بودند و گاهی نیز با مشارکت دادن آنها در این خلافها، تحت یک پروژه برنامهریزی شده، پلاکهای بدنه تراکتورها را عوض کردم و آنها را به نام ساخت کارخانه خودم از محل انبار کارخانهام ترخیص و از طریق دریافت اعتبارات ارزان قیمت از برخی بانکها به فروش میرسانیدم.
یک کار خلاف دیگری که انجام دادهام و جا دارد که از تمام کسانی که آن را باور کردهاند، اینکه بازدیدهایی را تدارک میدادم و در سناریوی تدارک دیده شده، عدهای کارگر یک روزه استخدام میکردم، لباس یک دست تن آنها میکردم و سوله متروکه را به طریقی تزیین و تدارک میدیدم که نشان میدهد، کارگران و استادکاران در حال مونتاژند و حتی با قرار قبلی از این رویداد یک روزه فیلم و گزارش هم تدارک میدیدم، ولی روز بعد بساطم را جمع میکردم و مجدداً سوله را مجدداً به همان حالت قبلی متروکه درمیآوردم که باید در اینجا از تمام مسئولان و سایر بازدیدکنندگان که باورشان آمده بود که در این کارخانه تعداد 50 نفر به طور دائم کار میکنند و حدود 300 نفر نیز به طور غیرمستقیم ؟ اشتغالزایی دارند، منتهی بازدیدکنندگان و گزارشگران به علت بیتجربگی هیچ کدام نمیپرسیدند که لیست بیمهشدگان شما که ادعا میکنید در کجاست که به ما نشان دهید؟!
در این راستا نیز گاهی تراکتورهای متفرقه را نیز که فاقد هر گونه استاندارد و کیفیتهای لازم بودند، تغییر رنگ میدادم و جملگی این تراکتورها را تحت یک نام ثبت شده در کشور تبلیغ و به فروش میرسانیدم که با معرفی همه این مدلها و قدرتها، نظر تشویق و حمایت بینندگان را جلب کرده و هر بار نیز باورها را افزایش میدادم، تا جایی که برخی از مسئولان باور کرده بودند که این شرکت پس از تراکتورسازی تبریز با بزرگترین در ایران است.
حال میخواهم با این اعترافهای مختصر و صرفنظر از عنوان خلافهای بسیار زیاد دیگر که اگر بخواهم به همه آنها حتی فهرستوار اشاره کنم، نام خودم و کارخانه کوچکم و استانم فاش میشود، لذا میخواهم ابتدا از مجله کشاورز که تنها نشریه تخصصی در این زمینه است و مدیر مسئول آن که اغلب در صدا و سیما به طور کلی و گاهی بدون نام بردن نام کارخانه و شخص، به خلافهای امثال من اشاره میکند طلب بخشش کنم و سپس برخی از نمایندگان مجلس، مسئولان و مدیران وزارت صنعت، معدن و تجارت و وزارت جهاد کشاورزی، سازمان ملی استاندارد و همه کشاورزانی که در استانهای مختلف با سهلانگاری عمدی و غیرعمدی در انجام تعهداتم از جمله تضمینهای کیفیتی در سال اول و عدم به موقع خدمات پس از فروش در سالهای بعد و حتی نمایندگان فروش در استانها اجحاف کردهام طلب بخشش و عذرخواهی میکنم. در همین حال از تمام مسئولان چه مجلسیها، وزارتخانهها و سازمانهای کشوری و استانی در باره کیفیت وکمیتهای تولید به آنها دروغ گفتهام، تقاضای عفو دارم و امیدوارم که خداوند نیز آنها را که به سادگی و بدون نظارتها،گول وعدههای بیپشتوانه مرا خوردهاند، ببخشند. چون بسیاری از آنها آن چنان گرفتار امور بوروکراسی تحمیلی خود هستند که فقط حرفها و نوشتههایم را مرور و باور میکنند و فرصت نظارتها و آزمونهای کارگاهی و صحرایی موارد ادعایی مرا ندارند و برخی از کارمندان ادارات صنایع نیز که این خلافها به آنها اطلاعرسانی میشود، به خاطر از سر به در کردنها، موارد خلاف را به استان مربوطه پاس میدهند که در اصل نمیتواند به استان ربطی داشته باشد چون در تهران سابقه دارند.
امیدوارم خداوند آنها را نیز به راه راست هدایت کند و اگر هم قصد آنها خوش خدمتی به امثال من بودهاند، در نهایت مردم ؟ یعنی کشاورزان صدمه دیدهاند که در واقع حقالناس است و امیدوارم که خداوند متعال مرا نیز ببخشد و از جرم آنها بگذرد.
امیدوارم که اگر عمری باقی باشد، در آینده باز هم برحسب مورد و نوع جرم، اعترافهایم را ادامه دهم ولی همین قدر هم که اعتراف کردهام، مورد عفو قرار گیرم و برای تحقق دریافت رضایتهای قلبی، آمادگی دارم هر آنچه که از این رهگذر دریافت و ذخیره سازی و مالاندوزی کردهام، جملگی را در اختیار یک سازمان مورد اطمینان تسویه حساب قرار دهم تا شاید تا حدودی بتوانم خودم را پاک کنم، تا تن من در قبر کمتر بلرزد، به امید آن روز.